شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ "يکي بود يکي نبود"اين داستان زندگي ماست.هميشه همين بوده:"يکي بود يکي نبود".در اذهان شرقي مان نمي گنجد "با هم بودن"،"با هم ساختن". براي بودن يکي، بايد که ديگري نباشد.هيچ قصه گويي نيست که داستانش اين گونه آغاز شود که:"يکي بود، ديگري هم بود، همه با هم بودند ..." و ما اسير اين قصه کهن، براي بودن يکي ، يکي را نيست مي کنيم.از دارايي ، از آبرو ، از هستي انگار که بودنمان وابسته به "نبودن ديگري"ست
هيچ کس نميداند ، جز ما . هيچ کس نمي فهمد ، جز ما . و آن کس که نمي داند و نمي فهمد ، ارزشي ندارد ، حتي براي زيستن . و اين هنري است که آن را خوب آموخته ايم . "هنر نبودن ديگري "!
*زهرا.م
آفررررررررررررررين ...ولي يكم هضمش واسه منه پيرزن سخت بود: خيلي بود ونبود داشت گيج شدم:)
راست ميگي ناكام جون منم موافقم
:))- اشکالي نداره مادرجان!از شما توقعي نيست. شما با اين حالتون ... :دي
*زهرا.م
من با اين حالم چي؟!هاننننننننن؟!نه بگو بگو!به اين جوونا رو بدي همين ميشه ديگه....
ممنون از موافقتت :)
مادر جان شما خون کثيفت آلوده نکـــــن ...
*زهرا.م
خون كثيفمو:دي چون با ايم حرفت منو خندوندي ميبخشمت:)
باريکلا!آفرين!احسنتم!
خواهش ميکنم البته متنش از من نيستا
آره ديگه . خون کثيف :)))
*زهرا.م
كسي نگفت مال شماست كه!
به هر حاااااال ....
*زهرا.م
بله...:)
بععععله
yesssss!I KNOW
من چشام نميبينه به جاي اينا لااقل يه لايک ميزديييييييييييييييي
*maryamz*
عجب!!!
بعععله
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top