شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ نگـاه کم جونت ، به رنگ پائيـزه ... با هر نفس از سينـه تو ، شراره مـيريزه .... مثل روزاي مديـنه سـردي ،آسمون رنـج و دردي ، يه غروب غـمباري .... هـر شب با ستـاره ها ميخوابي ، براي علي بي تابي ، امـيد اجـل داري .... http://www.upload.iran-forum.ir/uploads/1304195043.wma
ميشينه موج غم ، تو ساحل چشمات ... آتيش ميگيرم تا ميبينم ، سفيد شده موهات .... دنيــا روي سرمون آواره ، آسمون خونه تاره ، آخه تو زمينگيري ... حالا نوحـه عزا مي سازي ، که آماده پـروازي ، ديگه داري ميميري ....
مصيبت کوچه ، نميره از يادم .... با چشم گريون گوشوارتو ، به دست تو دادم ... وقتي تو روي زمين افتادي ، انگاري که جون مي دادي ، پيش پسرت مادر .... از ترس کنار تو مي لرزيدم ، ميون کوچه ميديدم ، که مي زني بال و پر ...
مادر! مرو .. مرو .. مرو .. مرو مادر ..... مرو .. مرو.. مرو.. مرو مادر .... مرو .. مرو .. مرو .. مرو مادر .........
http://www.upload.iran-forum.ir/uploads/1304195043.wma
*ابرار*
ممنون جناب اقاي ناکام . کام// نوحه خيلي قشنگيه :( اجرتون با مادر سادات انشا ءالله
خواهش ميکنم . ممنون ... فايل صوتي نوحه رو هم شنيديد ؟
*ابرار*
بله/ متاثر شدم. فاطمي باشيد انشا ءالله.
ممنون. موفق باشيد
(اي بچه هاي خوبم) زهرا دو بخش دارد ... دستي به روي پهلو با درد مي گذارد .... بر روي چهره دارد، انگار يك كبودي .... در خانه اي كه دارد ، ديوارهاي دودي......(اي بچه هاي خوبم) سيلي دو بخش دارد.... مانند رنگ دريا ، نيلي دو بخش دارد .... در يادتان بماند ، مادر دو بخش دارد .... مانند اسم محسن ، باور دو بخش دارد ....
*ابرار*
:((
منِ بيمار ، مداوا نکند خشنودم ...غم طبيبم شده و مرگ، بود بهبودم ...
لحظه اي نيست که بي اشک بود ديده من ...سروِ بشکسته ي خم گشته کنار رودم ...
گه ز حق مرگ طلب مي کنم و گه گويم ...کاش مي بودم و غمخوار علي مي بودم ...
زير اين چرخ ، علي دوست تر از فاطمه نيست ... سندِ معتبرم ، بازوي خون آلودم ...
من نفس مي زنم و ، او کفِ افسوس به هم ...من چه سان گويم و او چون شنود ، بدرودم ...
اي اجل ! بهر عيادت ، بَرِ بيمار بيا ... جز تو کس نيست که در دهر کند خشنودم ... (علي لساني)
و عليکم السلام ... ممنون
*ابرار*
دنيــا روي سرمون آواره ، آسمون خونه تاره ، آخه تو زمينگيري
حالا نوحـه عزا مي سازي ، که آماده پـروازي ، ديگه داري ميميري ....
*ابرار*
:(
باباجون! مادر ما از بچه ها رو ميگيره ..... نميدونم چرا دستاشو به پهلو ميگيره ... از همون روز که در خونمونو آتيش زدن ....به دل مادر ما زخم زبون و نيش زدن ...
ديگه اون روز تا حالا از گريه آروم نميشه .... ميخوام آرومش کنم جون بابا آروم نميشه ...
اون که اون روزا منو به روي زانوش مينشوند .... پس بگو چرا ديشب نمازشو شکسته خوند ...
يه چيزي ميخوام بگم بابا خجالت مي کشم ... به داداش حرفي نزن هر چي دارم برات ميگم ... حالا که غمزده مصيبت زهرا شدي ... بذار راحتت کنم ، فکر نکني تنها شدي ...
دخترت کنيزته ، کنيزه خونه دارته ..... مثل زهرا مادرش، هميشه خونه دارته ...
وقتى دست ما را مى‌گرفتى، به مزار پيامبر مى‌بردى، در کنار قبر او مى‌نشستى و اين شعرها را زمزمه مى‌کردى، ضجه مى‌زدى و ما را مى‌گرياندى، ما چگونه مى‌توانستيم تصور کنيم که همان شعرها، زبان حال ما بشود بر بالين احتضار تو؟!
>> [اندوه من بر تو اندوه تازه‌اى است.و قلب من به خدا در تب و تاب مصيبتى سرسخت است.هر روز غم و اندوه من افزوده مى‌شود اما گريه‌ام بر تو هرگز پايان نمى‌پذيرد.]"انَّ حُزْني عَلَيْکَ حُزْنٌ جَديد وَفُؤادي وَاللَّهِ صَبٌّ عَنيد کُلّ يَوْمٍ يِزيدُ فيه شجوني وَاکْتِأبي عَلَيْکَ لَيْسَ يَبيد"
مادر ...
مرو ...
نفسي علي زفراتها محبوسة....
يا ليتها ... خرجت مع الزفراتي .....
ديگه داري ميميري . . .
اميد اجل داري . . .
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top