پيام
+
تو به من خنديدي...و نمي دانستي...من به چه دلهره از باغچه همسايه...سيب را دزديم...باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد...غضب آلوده به من کرد نگاه...سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاک...و تو رفتي و هنوز ...
سالهاست که در گوش من آرام آرام...خش خش گام تو تکرار کنان...مي دهد آزارم...و من انديشه کنان غرق اين پندارم...که چرا...خانه کوچک ما سيب نداشت.

اقاشير حفاظ
89/11/14
*سحربانو*
من به تو خنديدم چون نمي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسايه
سيب را دزديدي
ونمي دانستي
باغبان باغچه همسايه ، پدرپير من است
من به تو خنديدم
تا که با خنده ي خود
پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليک،
*سحربانو*
لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت برو،
چون نمي خواست به خاطر بسپارد
گريه تلخ تورا
ومن رفتم وهنوز...
سالهاست که در ذهن من آرام،آرام
حيرت وبغض تو تکرار کنان مي دهد آزارم
ومن انديشه کنان غرق اين پندارم
که چه مي شد ،اگر
باغچه کوچک ما سيب نداشت
.:زائر حرم عشق:.
دخترک خنديد و
پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ي همسايه، سيب را دزديده
باغبان از پي او تند دويد
به خيالش مي خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گيرد !
غضب آلود به او غيظي کرد !
.:زائر حرم عشق:.
اين وسط من بودم،
سيب دندان زده اي که روي خاک افتادم
من که پيغمبر عشقي معصوم،
بين دستان پر از دلهره ي يک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ي کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولي ناکام !
.:زائر حرم عشق:.
هر دو را بغض ربود...
دخترک رفت ولي زير لب اين را مي گفت:
" او يقيناً پي معشوق خودش مي آيد ! "
پسرک ماند ولي روي لبش زمزمه بود:
" مطمئناً که پشيمان شده بر مي گردد ! "
.:زائر حرم عشق:.
سالهاست که پوسيده ام آرام آرام !
عشق قرباني مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزيه شد ساده ولي ذرّاتم،
همه انديشه کنان غرق در اين پندارند:
اين جدايي به خدا رابطه با سيب نداشت
ناکام دات کام
عالي بود... ممنون
ناکام دات کام
سلام ... ما که نفميديم سيب مارو کي دزديد :))